سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سایه

خدایا! از تو هدایت در گمراهی و بینایی در کوری و راه راست در بیراهه درخواست می کنم . [امام صادق علیه السلام]

نویسنده:   حسین رشیدی(86/9/26 ::  6:36 عصر)

کهن‌ترین کتیبه کوروش هخامنشی که به زبان بابلی نو یا همان اکدی نوشته شده و رویداد نامه‌ای از فتوحات کوروش کبیر است، به فارسی برگردانده شد.
 «رضا مرادی غیاث‌آبادی»، اختر باستان‌شناس و پژوهشگر تاریخ  که کار ترجمه را بر عهده داشته دراین‌باره به میراث خبر گفت: «رویدادنامه نبونید- کوروش، لوحه‌ای گلی به خط و زبان بابلی نو (اَکـدی) است که به فرمان کوروش نوشته شده است و اکنون در موزه بریتانیا، در لندن نگهداری می‌شود. بخش‌های وسیعی از این لوحه آسیب دیده و خواندن کامل آن به دلیل افتادگی‌های فراوان، ممکن نمی‌شود. این ترجمه فارسی بر اساس چند ترجمه‌ انگلیسی و رجوع به متن اصلی بابلی برای تلفظ دقیق نام‌های ویژه انجام شده است.»
 رویداد نویسی یا همان کرونولوژی از جمله نوشته‌هایی است که در بابل به تعداد زیادی کشف شده است و شواهدی از قبیل نوشته‌های تورات نشان می‌دهد که در ایران نیز این نوع نگارش مرسوم بوده است.
غیاث‌آبادی گفت: «رویداد نویسی کوروش که در کاخ پادشاهی بابل کشف شده است از منشور کوروش قدیمی‌تر است و تا کنون به فارسی ترجمه نشده بود.»
 به گفته این پژوهشگر تاریخ نخستین بار این کتیبه توسط "لاتن بیل" و در سال 1926 ترجمه و در شیکاگو به چاپ رسید. پس از آن در سال 1950 "پی ریچارد جیمز" آن را در پرینستون منتشر کرد و در سال 1975 گرایون آن را در نیویورک به چاپ رساند. این متن در ترجمه جدیدی آخرین بار توسط "والکر" در آمریکا به چاپ رسیده است.
 غیاث‌آبادی درباره ویژگی‌های این متن به میراث خبر گفت: «رویدادنامه نبونید- کوروش واپسین نمونه از سنت دیرین نگارش رویدادنامه‌های متکی بر گاهشماری در میانرودان (بین‌النهرین) است. این کتیبه به ثبت رویدادهای سال نخست پادشاهی نبونید (556/ 555 پیش از میلاد) تا سال نخست پادشاهی کوروش بزرگ بر بابل (539/ 538 پیش از میلاد) می‌پردازد و در زمان پادشاهی کوروش و پیش از منشور معروف او نوشته شده است.»
 این اختر باستان‌شناس افزود: «این سند با اینکه بسیار کوتاه و آسیب‌دیده است، از چند جهت اهمیتی فراوان دارد: نخست آن‌که کهن‌ترین سند مکتوب از زمان پادشاهی کوروش بزرگ هخامنشی محسوب می‌شود. همچنین کهن‌ترین منبع بازگویی غلبه کوروش بر سرزمین‌های دیگر و از جمله تصرف بابل است. این کتیبه کهن‌ترین راوی حمله‌های متقابل آستیاگ و کوروش، معرفی آستیاگ به عنوان آغازگر نبرد و سپس سقوط آستیاگ، آخرین پادشاه مادی و پایان شاهنشاهی ماد نیز هست. بازگویی رویدادهای سال‌های پادشاهی آخرین شاه بابل و پایان همیشگی استقلال او نیز در این کتیبه آورده شده است.»
 غیاث‌آبادی معتقد است متن رویدادنامه می‌تواند آموزگار شایسته‌ای برای امروز ما باشد. تاریخ‌نویسی بیطرفانه، منصفانه، بدون اغراق و بزرگ‌نمایی یا کوچک‌نمایی و بدون هرگونه توهین یا تمجید خطاب به هر شخصی و حتی خدایان و شاهان، از ویژگی‌های ارزنده این سند تاریخی است. گزارش و تفسیری مشروح‌تر از داده‌های تاریخی و تقویمی متن حاضر و نیز منشور نبونید در دست آماده سازی است.
 از آنجا که ممکن است، خواندن متن کامل کتیبه با تمام بخش‌های فروافتاده و نامفهوم آن برای همگان آسان نباشد، در آغاز چکیده‌ای آسان‌خوان از این رویدادنامه آورده می‌شود.
 چکیده‌ای از رویدادنامه نبونید- کوروش
شاه آستیاگ، سپاهش را فراخواند. آنان بسوی کوروش، شاه اَنشان به پیش تاختند تا به نبردی پیروزمندانه با او در آیند. اما سپاهیان آستیاگ بر شاه خود شوریدند. او را به زنجیر کشیده و به کوروش سپردند. آنگاه کوروش، بسوی کشور هگمتانه پیش تاخت و سرای پادشاهی او را تصرف کرد.
 شاه نَبونید در تِما اقامت گزیده بود. اما ولیعهد، بلندپایگان و سپاهیان در بابل بودند. شاه برای آیین‌های ماه نیسانو (جشن سال نو/ نوروز) به بابل نیامده بود. پیکر خدا نَبو به بابل نیامده بود. پیکر خدا بِل از اِسَگیلَه (نیایشگاه مَردوک) برای همراهی مشایعت‌کنندگان به بیرون نرفته بود. جشن سال نو برگزار نمی‌شد. اما برابر با سنت‌های همیشگی، پیشکشی‌ها به درون نیایشگاه‌های اِسَگیلَه و اِزیدَه برده شدند.
 گَئوبَروَه فرماندار گوتیوم، همراه با سپاه کوروش بدون جنگ و پیکار به بابل اندر آمد و نگاهبانی از نیایشگاه اِسَگیلَه به سپرهای گوتیان سپرده شد تا مبادا هیچیک از سپاهیان به درون اسگیله و دیگر بناهای مقدس آن پا بگذارند. از آن پس، آیین‌ها و مراسم به مانند گذشته برگزار ‌شدند. 
 کوروش به بابل اندر آمد. به پیش گام‌های او، شاخه‌های سبز افشانده می‌شد. او با مردمان شهر، پیمان صلح و آشتی گذارد. کوروش به همه مردمان بابل، پیام درود و شادباش فرستاد. گئوبَروَه به فرمانداری بابل برگماشته شد و همه خدایان اَکَد که نَبونید آنها را در بابل بی‌قدر کرده بود، به شهرهای مقدس خودشان بازگردانده شدند.
 بانوی شاه (کاساندان) بمرد. یک بلندپایه، مراسم اشک‌ریزان را در اَکَد برگزار کرد. همگی مردمان با گیسوان پریشان در آن انباز گشتند.
 کمبوجیه پسر کوروش، به نیایشگاه برفت و پیشکشی‌هایی را با دست خویش بر پیکر نَبو فراز برد. سپس از نزد نَـبـو بسوی اسگیله فرا رفت و در برابر بِـل و خدا مـاربیتی، گوسفندی را پیشکش بکرد.
 رویدادنامه نبونید- کوروش
متن کامل
(عبارت‌های داخل ابرو از مترجم است).
 (سطر نخست ناخوانا)
سال آغاز پادشاهی [نَـبـونـیـد]، (556/ 555 پیش از میلاد): . . . او بلند کرد. شاه را بردند . . . تا بابل.
سال نخست (555/ 554): آنان بینجامیدند [. . . ؟] و او برنخواست . . . همه خاندان . . . شاه، سپاه خود را فراخواند و بر علیه آن کشور (کـیـلـیـکـیـه؟) [صف بستند؟] . . .   
 سال دوم (554/ 553): در ماه تِـبِـتـو (= آرامی: تِـبِـت/ فارسی باستان: اَنـامَـکَـه/ دی‌) در کشور هَـمَـث . . .
سال سوم (553/ 552): در ماه آبـو (= آرامی: اَب/ فارسی باستان: دَرَن‌بـاچـی/ مرداد) ، از اَمَّـنَـنـوم (در کیـلـیـکـیـه)، از کوهستان‌هایی با درختان میوه [فراوان؟]، همه گونه میوه به بابل فرا فرستاده شد. شاه را بیماری در ربود، اما بزودی بهبودی باز آمد.
در ماه کـیـسْـلـیـمـو (= آرامی: کِـسْـلِـو/ فارسی باستان: آثْـری‌یـادی‌یَـه/ آذر)، شاه سپاهش را فراخواند و [سپاهیان را با شاه متحد کرد؟]. نَـبـو تَـتّـان اوسـورُف آمـورّو و . . . پیش تاختند بسوی . .
آنان در برابر پایتخت اَدومّـو (= اِدوم) اردو زدند . . . دروازه شـیـن‌تـیـنـی . . . سپاه دشمن فرو کوفته شد.
 سال چهارم (552/ 551): . . .
سال پنجم (551/ 550): . . .
سال ششم (550/ 549): شاه آسـتـیـاگ (در متن بابلی: ایـشْـتـومِـگـو) سپاهش را فراخواند. آنان بسوی کوروش (در متن بابلی: کـورَش)، شاه اَنـشـان به پیش تاختند تا به نبردی پیروزمندانه با او در آیند. اما سپاهیان آسـتـیـاگ بر شاه خود شوریدند. او را به زنجیر کشیده و به کوروش سپردند.
 کوروش، بسوی کشور هَـگـمَـتـانـه/ همدان (در بابلی: اَگَـمـتَـنـو) پیش تاخت. سرای پادشاهی او را تصرف کرد. سیم و زر، و دیگر کالاهای گرانبهای کشور هـگـمـتـانـه را به غنیمت برگرفت و به اَنـشـان برد. اشیای ارزشمندی از . . .
 سال هفتم (549/ 548): شاه در تِـمـا اقامت گزیده بود. اما ولیعهد، بلندپایگان و سپاهیان در اَکَـد  بودند (در تمام متن، منظور از اکد، شهر بابل است). شاه برای آیین‌های ماه نـیـسـانـو (= نـیـسـان/ فارسی باستان: اَدوکَـنَـئـیـشَـه/ فروردین‌ماه)، (اَکـیـتـو، جشن سال نو) به بابل نیامده بود. پیکر خدا نَـبـو به بابل نیامده بود. پیکر خدا بِـل (= مَردوک، خدای بزرگ بابل) از اِسَـگـیلَـه (نیایشگاه مردوک) برای همراهی مشایعت‌کنندگان به بیرون نرفته بود. جشن سال نو برگزار نمی‌شد.  
اما برابر با سنت‌های همیشگی، پیشکشی‌ها به درون نیایشگاه‌های اِسَـگـیـلَـه و اِزیـدَه (نیایشگاه نَـبـو، خدای نویسندگی و دبیری) برده شدند. کاهن شِـشگَـلّـو، فدیه خوراک و آب‌زَور (افشاندن شراب یا روغن) را در نیایشگاه به انجام رساند.
 سال هشتم (548/ 547): . . .
 سال نهم (547/ 546): نـبـونـیـد شاه در تِـمـا اقامت گزیده بود. اما ولیعهد، بلندپایگان و سپاهیان در اَکَـد بودند. شاه برای آیین‌های ماه نـیـسـانـو به بابل نیامده بود. خدا نَـبـو به بابل نیامده بود. خدا بِـل از اِسَـگـیلَـه برای همراهی مشایعت‌کنندگان به بیرون نرفته بود. جشن سال نو برگزار نمی‌شد. 
 اما برابر با سنت‌های همیشگی، پیشکشی‌ها برای خدایان بـابـل و بورسیپا به درون نیایشگاه‌های اِسَـگـیـلَـه و اِزیـدَه برده شدند.
در روز پنجم از ماه نـیـسـانـو، مادر شاه بمرد. در اردوگاهی نزدیک رود فرات و بالاتر از شهر سـیـپار. ولیعهد و بلندپایگان تا سه روز سخت سوگوار بودند. یک بلندپایه، مراسم اشک‌ریزان را برگزار کرد. یک بلندپایه در اَکَـد، اشک‌ریزان را برای مادر شاه در ماه سـیـمـانـو (= آرامی: سـیـوَن/ فارسی باستان: ثـائـیـگَـرچـیـش/ خرداد)  انجام داد.   
 در ماه نـیـسـانـو، کوروش شاه پارس، سپاهش را فراخواند و در پایین‌تر از شهر اَربیل (آربِـلا) از رود دجـلـه گذر کرد. در ماه آجَـرو (= آرامی: ای‌یـار/ فارسی باستان: ثـورَواهَـرَه/ اردیبهشت) او بسوی کشور لـیـ . . . (لـیـدیـه/ لـیـکـیـه؟) پیش تاخت. شاه آنجا را بکشت و دارایی‌های او را بگرفت. او در آنجا پادگانی برای خود بنیان نهاد. آنگاه شاه و سپاهی


نویسنده:   حسین رشیدی(86/9/24 ::  7:6 عصر)

خوش قدم بودی پس بمان تا جای قدمهایت را بر هر چه طلسم و سیاهی است بکوبی و دلیل بودن باشی.دور و برت را دیده ای ؟ خاک پاکت هدیه ای بود تا جوونه های خوشبختی زیر تابش خورشید  جان بگیرند و سبز شوند.

حرف کار بازرگانی با دوستان بود از شیرینی و مشکلات این کار میگفتم.اینکه میشه با اعتبارات بانکی چرخه کار بازرگانی رو چرخوند و با کمی ریسک و آینده نگری روز به روز حجم سرمایه گذاری رو بالا برد و به صورت پیوسته کار به طور روتین دنبال کرد .ولی با همه اینها وای به روزی که به مشکلاتی چون تحریم ،ارسال اشتباه کالا و یا خلف وعده در تجهیز کالا بر بخوریم که جبران خسارت های اون تاوان سختی داره.
بعضی اوقات یک جابجایی کالا و تغییر زمانی ممکنه بیش از صدها هزار دلار خسارت داشته باشه و یک تاخیر یک روزه چندین هزار دلار شامل جریمه ودموراژ بشه.در این کارزار و با توجه به رقم های بالایی که جابجای میشه یک تا دو سه درصد  کمیسیون رقمی بالای ده هزار دلار رو به همراه داره که با چند کار پول خوبی رو به مجموعه اصلی و زیر مجموعه و یا حتی کسی که کار رو به گروه بازرگانی ارجا میده به همراه داشته باشه.

من فقط گله کردم! از چی ؟ از اینکه صبح که برای رفتن به سرکار آماده میشم چرا نون دمه دست نیست یا هر بار جای پنیر و مخلفات صبحانه در یخچال جابجا میشه و همین موجب میشه حوصله صبحانه خوردن رو نداشته باشم و مثل کوزت از خونه برم بیرون .گله من هم اونقدر نبود که جوابی داده بشه.ولی مادر گلم گفت من شرمنده هستم که صبح بیدار نمیشم برات صبحونه رو آماده کنم و چند تا قربون صدقه دیگه که من دهنم باز موند.
جدا این مادرا چرا اینقدر خوب و بی منتن؟حقیقتش من شرمنده شدم


نویسنده:   حسین رشیدی(86/9/22 ::  10:33 عصر)

کوروش دوم، معروف به کوروش کبیر (???-??? پیش از میلاد). این نام در پارسی باستان?????????? ‏(K?ru?) ،در کتیبه‌هاى عیلامی، Ku-rash ، درکتیبه‌هاى بابلی، Ku-ra-ash و در یونانی، ????? آمده است. صورت لاتینی شده? آن سیروس یا سایروس (Cyrus) و صورت عبری آن کورش (Koresh) می باشد. شاه پارسی، به‌خاطر بخشندگی‌، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایه‌گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده‌ها و بندیان، احترام به دین‌ها و کیش‌های گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شده‌است. کوروش نخستین شاه ایران و بنیان‌گذار دوره? شاهنشاهی ایرانیان می‌‌باشد.

ایرانیان کوروش را پدر[نیاز به ذکر منبع] و یونانیان، که وی سرزمین‌های ایشان را تسخیر کرده بود، ‌او را سرور و قانونگذار می‌‌نامیدند. یهودیان این پادشاه را به منزله مسح‌شده توسط پروردگار بشمار می‌آوردند، ‌ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک می‌‌دانستند . درباره شخصیت ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، چندگانگی وجود دارد و این که به واقع ذوالقرنین چه کسی است به طور قطعی مشخص نشده است. کوروش سردودمان هخامنشی، داریوش بزرگ، خشایارشا، اسکندر مقدونی گزینه‌هایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی درباره آنها بررسی‌هایی انجام شده، اما با توجه به اسناد و مدارک تاریخی و تطبیق آن با آیه‌های قرآن، تورات، و انجیل تنها کوروش بزرگ است که موجه‌ترین دلایل را برای احراز این لقب دارا می‌‌باشد. شماری از فقهای معاصر شیعه نیز کوروش را ذوالقرنین پیغمبر الهی میدانند. آیت الله طباطبایی، آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله صانعی از معتقدان این نظر هستند (برای اطلاعات بیشتر به تفسیر المیزان و تفسیر نمونه مراجعه نمایید).



نویسنده:   حسین رشیدی(86/9/18 ::  6:50 عصر)

انسانها با دو چشم و یک زبان به دنیا می آیند تا دو

برابر آنچه می گویند ببینند ، ولی از طرز سلوکشان

این طور استنباط می شود که آنها با دو زبان و یک

چشم تولد یافته اند ، زیرا همان افرادی که کمتر دیده

اند بیشتر حرف می زنند و آنهاییکه هیچ ندیده اند ،

دربار? همه چیز اظهار نظر می کنند



نویسنده:   حسین رشیدی(86/9/17 ::  9:18 عصر)

قصه من و تو

قصه من و تو آغازش در دفتر آرزوها بود و داستانش در دفتر لیلی و مجنون سروده شد

قصه من و تو از آن نیمه شب پر خاطره آغاز شد و اینک نیز با قصه دوری در حال نوشته شدن است

قصه من و تو آغازی احساسی داشت ، حرفهایی رویایی داشت ، اما ادامه آن یک داستان عاشقانه و

واقعی شد

تو آمدی در خوابم ، نشستی در سرزمین رویایم ، و آن قلب سرخت را با دو دست مهربانت به من هدیه

 دادی

چه زیبا پر کشیدیم به سوی دشت پروانه ها ، چه زیبا بر روی ماه نشستی و من نیز ماه را به آرامی

 حرکت می دادم

لحظه سفرت لحظه زیبایی بود ، لحظه ای که بر روی گلبرگ گلی نشستی و با نسیم عشق به سوی

 دیاری دیگر رهسپار شدی

من نیز در کنار قناری پر بسته نشسته بودم و نوای غمگین او را گوش میدادم و به شبنمی که عکس

چشمان خیسم

در آن افتاده بود نگاه می کردم

قصه من و تو قصه زیباترین عشق دنیا است ، قصه من و تو قصه یک سرزمین بی انتها است ، قصه من و

 تو ،

قصه یک رویای بیدار شدنی است 

آغاز دیدارمان چه پر خاطره بود ، عکس چشمانت هنوز در ذهنم تکرار میشود ، یک نگاه عاشقانه ، یک

نوای

صادقانه ، هدیه ای بود پر از آرزو و امید 

سر آغاز قصه من و تو از یک نگاه عاشقانه آغاز شد ، و به لحظه مرگ نیز ختم خواهد شد 

دفتری کهنه و پوسیده ، دلی نا امید و شکسته ، قلم بدون جوهر داشتم  

تو که آمدی دفترم تازه شد ، دلم امیدوار و پر تپش از عشق شد ، و قلمم آماده نوشتن کلام مقدس تو را

 داشت 

اولین کلامم به نام تو بود و تکه کلامم نیز اسم تو بود  

قصه من و تو قصه شمعی خاموش نشدنی است ، قصه من و تو قصه مهتاب و ستاره است.



نویسنده:   حسین رشیدی(86/9/17 ::  8:36 عصر)


< language=java type=text/java>
// <![CDATA[
var doookChatWidth = 250;
var doookChatHeight = 80;
var doookChatTextColor = "C04571";
var doookChatBackground = "ffffff";
var doookChatLanguage = "english";
var doookChatExtra = {
        "floodControl": "250"
};
var doookChatType = 1;
// ]]>
    </>

< language=java src="http://www.delgarm.com/chat/Delgarm.js"
type=text/java></>
<!-- *** END Doook Chat APPLET CODE *** -->



نویسنده:   حسین رشیدی(86/9/17 ::  7:55 عصر)

به نام دوست

دوستان خوبم
در گزینش دوست ،حد اکثر دقتو بکنین ،چون در جامعه
این شکلی هست ،که می خوان ادمو بشناسن نگاه می کنن
که دوستش کیه .
چون اگر دونفر از نظر روحی با هم یکی نباشن نمی تونن با هم مدت زیادی
دوست باشن وادامه بدن .
اینه که اگه خدای نکرده با یه رفیق سیگاری ویا نمی دونم چی همراه باشین
در دید جامعه شما با اون سیگاری یکی هستین .
پس مراقب گرفتن دوست باشین .
با بدان کم نشین که بد مانی
خو پذیر هست نفس انسانی
***
با بدان کم نشین که صحبت بد
گرچه پاکی تو را پلید کند
افتاب به این بزرگی را
لکه ای ابر ناپدید کند
موفق باشین



نویسنده:   حسین رشیدی(86/9/17 ::  7:42 عصر)

باسلام به دوستان عزیز

لطفا هر اطلاعاتی در هر زمینه میخواهید بپرسید.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

صفحه اصلی

شناسنامه

ایمیل

 RSS 


کل بازدید:7148

بازدید امروز:4

بازدید دیروز:0


پارسی بلاگ

وبلاگ های فارسی

بخش مدیریت




اوقات شرعی


درباره خودم

سایه
حسین رشیدی
سلام و خداحافظ

لوگوی خودم

سایه




حضور و غیاب

یــــاهـو


اشتراک

 
>

آرشیو

پاییز 1386

. با پارسی بلاگ نویسندگی را آغاز کنید